زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

حسن مثنی

حَسَنِ مُثَنّى، ابومحمد حسن بن حسن بن علی بن ابی‌طالب (د ح 86 ق / 705 م)، محدث علوی. هیچ‌یک از منابع کهن از او با لقب مثنى یاد نکرده‌اند و این لقب را منابع متأخرتر از سدۀ 6 ق به بعد بر وی نهاده‌اند و گویا شرح‌حال‌نویسان برای پرهیز از خلط میان وی و فرزندش حسن و تمییز آن دو از یکدیگر، او را حسن مثنى و فرزندش را حسن مثلّث لقب داده‌اند (نک‍ : ابن‌عنبه، 101؛ قس: ابن‌جوزی، 6 / 301، 8 / 89، که وی و فرزندش را حسن بن حسن بن علی نامیده‌است). منابع زیدی او را ابومحمد الرضا نامیده‌اند؛ لقب «الرضا» نمایانگر اعتقاد به امامت او نزد زیدیان است (نک‍ : حسنی، 379). در منابع روایی گاه از وی با کنیه و لقب ابومحمد هاشمی مدنی یادشده‌است (ابن‌عساکر، 13 / 61؛ ذهبی، 6 / 328). 
وی فرزند امام حسن مجتبى (ع)، امام دوم شیعیان و خوله دختر منظور بن زبّان است. خوله پس از کشته‌شدن همسرش، محمد بن طلحه، در جنگ جمل، به همسری امام حسن (ع) درآمد (زبیری، 46؛ بلاذری، 2 / 402؛ ابن‌عنبه، 98). ظاهراً نخستین همسر حسن، رمله دختر سعید بن زید بن عمرو بوده‌است که محمد را به دنیا آورد (زبیری، 51؛ بلاذری، 2 / 404)؛ همسر دیگر وی فاطمه دختر امام حسین (ع) است. به روایتی چون حسن از عمویش امام حسین (ع) یکی از دخترانش را خواستگاری کرد، امام فاطمه را که به گفتۀ آن حضرت به مادرش فاطمه (ع) شباهت بسیار داشت، به عقد ازدواج او درآورد (ابوالفرج، الاغانی، 21 / 125-126؛ مفید، 2 / 25؛ مجلسی، 44 / 167)؛ عبدالله، حسن، ابراهیم، زینب و ام‌کلثوم فرزندان وی از فاطمه‌اند (ابن‌سعد، 5 / 319؛ زبیری، همانجا؛ بلاذری، 2 / 403-404؛ ابوالفرج، مقاتل ... ، 179، 185، 187). 
برخی منابع حسن مثنى را در شمار امامان زیدی آورده‌اند (حسنی، همانجا). شاعری زیدی‌مذهب در ابیاتی ضمن تجلیل فراوان، از بیعت زیدیان با وی سخن گفته و از او به‌عنوان امام زمان خویش (الحجة القائم فی هذا الزمن) یادکرده‌است (همو، 382). در برخی منابع متأخر نیز نام وی در زمرۀ امامیه آمده است (امین، 5 / 43). 
به گفتۀ برخی منابع، حسن مثنى در ماجرای کربلا (محرم 61)، حدود 20 سال داشته است (حسنی، 379) که در این صورت، باید حدود 40 ق / 660 م به دنیا آمده باشد. 
حسن را از تابعین و راویان احادیث پیامبر (ص) به شمار آورده‌اند و گفته‌اند که از پدرش امام حسن (ع)، همسرش فاطمه، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، و احمد بن یعقوب ثقفی روایت کرده است و کسانی همچون فرزندش عبدالله، حسن بن محمد حنفیه، ابراهیم بن حسن، سهیل بن ابی صالح، ابوبکر عبدالله بن حفص، حُمید بن ابی زینب، اسحاق بن یسار، ولید بن کثیر، و فضیل بن مرزوق از او حدیث روایت کرده‌اند (بخاری، 2 / 289؛ واحدی، 2 / 49؛ ابن‌عساکر، ذهبی، همانجاها). ابن‌سعد او را در طبقۀ سوم از محدثان مدینه به شمار آورده است (همانجا؛ نیز نک‍ : ابن‌عساکر، 13 / 64) و برخی رجال‌شناسان چون ابن‌حبان (4 / 121) او را ثقه دانسته‌اند. بااین‌حال، احادیثی که از وی نقل شده بسیار اندک است (نک‍ : طوسی، 585؛ ابن‌عساکر، 13 / 61-62). 
گفته‌اند حسن در واقعۀ کربلا شجاعت و رشادت بسیار از خود نشان داد و به شدت زخمی شد؛ دایی‌اش اسماء بن خارجه (د 66 ق / 686 م) او را به کوفه برد و مدت 3 ماه به مداوایش پرداخت و سپس به مدینه‌اش روانه کرد (ابن‌حبان، 2 / 310؛ حسنی، همانجا؛ حوثی، 379، حاشیۀ 3). دربارۀ حضور حسن در حادثۀ کربلا منابع اتفاق نظر دارند، اما داستان مجروح شدنش اندکی محل تأمل است. شیخ مفید که او را در زمرۀ اسرای کربلا دانسته و برآن است که اسماء بن خارجه وی را از اسارت رهانید (همانجا)، روایت مجروح‌شدنش را با تردید و با عبارت «یقال» نقل‌کرده‌است. اما طبری (3 / 343) در ذکر شهدای کربلا و یاران امام حسین (ع) آورده است که حسن و عمر بن حسن بن علی در روز عاشورا به خاطر کمی سن جان سالم به در بردند؛ طبری سخنی از جراحت وی به میان نیاورده است. ابوالفرج اصفهانی هم برآن است که وی را همراه دیگر اسیران به شام بردند (همان، 119). 
حسن مثنى از سوی پدر متولی صدقات و موقوفات جدش علی بن ابی طالب (ع) در مدینه بود (زبیری، 46؛ بلاذری، 2 / 403؛ مفید، 2 / 23). به روایتی حجاج بن یوسف ثقفی، والی مدینه، از وی خواست که عمویش عمر بن علی را در تولیت این موقوفات سهیم سازد، اما حسن به دلیل اینکه تولیت موقوفات را مختص فرزندان فاطمه (ع) می‌دانست، پیشنهاد حجاج را نپذیرفت و حجاج خواست خود، عمر بن علی را در این کار شریک سازد؛ اما حسن مثنى نزد خلیفۀ اموی، عبدالملک بن مروان، در شام رفت و از او خواست تا حجاج را از این کار بازدارد و خلیفه هم حجاج را از دخالت در این امر منع کرد (زبیری، بلاذری، همانجاها؛ مفید، 2 / 23-24؛ ابن‌عنبه، 99). 
در برخی منابع زیدی آمده است که چون عبدالرحمان بن محمد بن اشعث، والی سیستان، در 81 ق / 700 م بر عبدالملک اموی و حجاج بن یوسف شورید و خلع طاعت کرد، گروهی از بزرگان کوفه و بصره که خلافت را شایستۀ فردی از قریش می‌دانستند، علی بن حسین (ع) (امام سجاد) و حسن مثنى را برای خلافت پیشنهاد کردند و ابن‌اشعث به آن دو نامه نوشت؛ امام سجاد (ع) تقاضای وی را نپذیرفت و حسن مثنى نیز از بیم پیمان‌شکنی شورشیان، ابتدا به درخواست وی اعتنایی نکرد، اما پس از اصرار بسیار به شرط حمایت و وفاداری بدان تن داد؛ بزرگانی چون عبدالرحمان بن ابی لیلی، ابوالبختری طائی، شعبی، ابووائل شقیق، محمد بن سیرین و حسن بصری در بیعت پیش‌قدم شدند و با او بیعت کردند و آن‌گاه خطبه به نام او با لقب «الرضی» خوانده شد. اما حسن در پی شکست ابن‌اشعث در 85 ق به حجاز گریخت. پس از درگذشت عبدالملک بن مروان، پسرش ولید بن عبدالملک در جست‌وجوی حسن برآمد و سرانجام او را مسموم کرد و به قتل رساند؛ جنازه‌اش را به مدینه بردند و در بقیع به خاک سپردند (حسنی، 380-382؛ محلی، 184). 
آنچه درخور ذکر است اینکه منابع تاریخی در ماجرای شورش ابن‌اشعث، هیچ اشاره‌ای به بیعت با حسن مثنى ندارند و برآن‌اند که بزرگان بصره و کوفه پس از خلع حجاج و عبدالملک، با ابن‌اشعث بیعت کردند (نک‍ : طبری، 3 / 622-623؛ ابن‌اثیر، 4 / 464- 465). تنها در دو روایت به مکاتبۀ حسن مثنى با اهل عراق اشاره‌شده، و سخنی از بیعت با او به میان نیامده‌است. مطابق روایتی، چون حسن به خدمت خلیفه عبدالملک رسید، یحیی بن حکم ماجرای مکاتبۀ اهل عراق با وی را یادآورشد، اما عبدالملک که ظاهراً آن را چندان جدی نگرفته بود، نه‌تنها حسن را مجازات نکرد که خواسته‌اش را برآورده‌ساخت و او را پاداشی درخور داد و با احترام بازگردانید (نک‍ : زبیری، 46-47؛ بلاذری، همانجا؛ ابن‌عنبه، 99-100؛ ابن‌عساکر، 13 / 65). 
در روایتی دیگر آمده است که ولید بن عبدالملک، خلیفۀ نو، به والی مدینه نوشت تا حسن بن حسن را به جرم مکاتبه با اهل عراق 100 تازیانه زنند که با دعای امام زین‌العابدین (ع) از این مجازات رهایی یافت (ابن‌کثیر، 9 / 178). حال اگر به‌راستی وی در شورش ابن‌اشعث و پس از خلع خلیفۀ اموی، از مردم برای خود بیعت‌گرفته‌بود، ولید بن عبدالملک به مجازات 100 تازیانه برای او بسنده می‌کرد؟ افزون‌براین، برخلاف اعتقاد زیدیان، برخی منابع به‌صراحت گفته‌اند که وی هرگز ادعای امامت نکرد و کسی نیز مدعی امامت وی نبوده‌است (مفید، 2 / 26؛ عصامی، 4 / 162؛ مجلسی، 44 / 167). 
مرگ حسن را با اختلاف فراوان در 86، 91، 97 و 99 ق ذکر کرده‌اند (ابن‌جوزی، 6 / 302؛ ابن‌کثیر، عصامی، همانجاها)، اما با توجه به اینکه گفته‌اند وی پس از شورش ابن‌اشعث (85 ق) متواری شد و سپس به دستور ولید بن عبدالملک (حک‍ 86-96 ق / 705- 715 م) به قتل رسید، از میان این تاریخها سال 86 ق برای وفات وی درست‌تر می‌نماید. 
به گفتۀ ابوالعباس احمد بن ابراهیم حسنی (د 353 ق / 964 م) که از نوادگان او ست، وی به هنگام مرگ 37 یا 38 سال داشته است (ص 382؛ قس: مفید، 2 / 25؛ ابن‌عنبه، 101، که وفاتش را در 35 سالگی دانسته‌اند). اگر روایت احمد بن ابراهیم را دربارۀ عمر وی بپذیریم، با برخی تناقضات روبه‌رو خواهیم شد: اولاً به گفتۀ همو (ص 379) حسن در واقعۀ کربلا یعنی محرم 61 ق، 19 یا 20 سال داشته است که با توجه به سال وفات وی (ح 86 ق)، دست‌کم باید به هنگام مرگ 45 سال داشته باشد. ثانیاً اگر او به هنگام مرگ یعنی در حدود سال 86 ق، 37 یا 38 سال داشته است، پس وی باید در حدود سال 48 ق به دنیا آمده باشد که در این صورت، به هنگام واقعۀ کربلا حدود 12 سال داشته‌است، نه 19 یا 20 سال. از سویی، این روایت با گزارش طبری (3 / 343) که وی را در واقعۀ کربلا جزو کودکان به حساب آورده، همخوانی بیشتری دارد، اما روایت ازدواج وی با فاطمه، دختر امام حسین (ع) (قبل از واقعۀ کربلا) را تا حدی نقض می‌کند؛ چون در آن صورت، وی باید در حدود 11 سالگی ازدواج کرده باشد. 
برخی منابع انکار حدیث غدیر را به او نسبت‌داده‌اند (ابن‌سعد، 5 / 320؛ ابن‌کثیر، همانجا) که از سوی بعضی منابع شیعی، به‌طور مستدل تکذیب‌شده‌است (نک‍ : کنتوری، 239-250). 
فرزندان وی، عبدالله محض، حسن و ابراهیم، از مخالفان سرسخت خلافت اموی و عباسی بوده‌اند که بارها طعم مجازاتهای سنگین را چشیدند و سرانجام هر 3 در زندان منصور عباسی در کوفه وفات یافتند (ابن‌سعد، 5 / 319؛ ابوالفرج، مقاتل، 179- 189). 
عبدالله بن حسن در سرودن شعر نیز دست داشته و ابوالفرج اصفهانی یک بیت از وی در اغانی آورده است (21 / 124). از میان نوادگان وی، محمد و ابراهیم و ادریس، فرزندان عبدالله محض، در مبارزه با خلافت عباسی نقش بسیاری داشته‌اند؛ چنان‌که محمد و ابراهیم بر منصور عباسی شوریدند و بر بخشهایی از حجاز و بصره دست یافتند و سرانجام هر دو به قتل رسیدند؛ ادریس نیز به اندلس گریخت و سلسلۀ ادریسیان اندلس و شمال افریقا را بنیان گذاشت (ابن‌قتیبه، 123-124؛ ابن‌عماد، 2 / 438). 

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابن‌حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1393 ق / 1973 م؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن‌عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، به کوشش محمود ارنـؤوط، دمشق / بیـروت، 1406 ق / 1986 م؛ ابن‌عنبـه، احمد، عمدة الطالب، نجف، 1380 ق / 1961 م؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، المعارف، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ همو، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1402 ق / 1982 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، دارالیقظة العربیه؛ حسنی، احمد، المصابیح، به کوشش عبدالله بن عبدالله بن احمد حوثی، عمان، 1422 ق / 2002 م؛ حوثی، عبدالله، حاشیه بر المصابیح (نک‍ : هم‍ ، حسنی)؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1411 ق / 1990 م؛ زبیری، مصعب، نسب قریش، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، دارالمعارف؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407 ق؛ طوسی، محمد، الامالی، قم، 1414 ق؛ عصامی، عبدالملک، سمط النجوم العوالی، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، 1419 ق / 1988 م؛ کنتوری، حامدحسین، عبقات الانوار، تهران، 1405 ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ محلی، حمید، «الحدائق الوردیة»، اخبار ائمة الزیدیة، به کوشش و. مادلونگ، بیروت، 1987 م؛ مفید، محمد، الارشاد، قم، 1413 ق؛ واحدی، علی، الوسیط فی تفسیر القرآن المجید، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت، 1415 ق / 1994 م.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.